کد مطلب:88619 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

چرا در عبادت بی نشاطیم











بی نشاطی عوامل گوناگونی دارد، و عمده ی آن دو چیز باشد:

1- عدم ایمان به هدف و عدم اعتقاد به اعمالی كه انجام می دهیم، عده ای از ما كه در عملشان بی نشاطند برای این است كه هدف مشخصی ندارند، یا ایمان به هدف ندارند، علم به خدا و معاد دارند اما نور ایمان بر قلبشان سایه افكن نشده است، این ایمان و سستی در عقیده موجب بی نشاطی در عبادت می شود، چنانكه اگر كسی هدفی برای درس خواندن و كار كردن نداشته باشد، با كسالت درس می خواند و كار را انجام می دهد.

2- خستگی- عدم نشاط در كار و عبادت گاهی از خستگی و كوفتگی جسمی و روحی نشات می گیرد، چنانكه بسیار در اعمال روزانه خصوصا نماز خواندن آزموده ایم، وقتی از سر كار با خستگی آمده ایم، نماز خواندن برای ما سنگینی كرده، و انجام آن سریع، و با كسالت همراه است، هر دو عامل یعنی بی هدفی و خستگی را می توان با تقویت ایمان و ترك عمل در حال خستگی درمان كرد، چنانكه در روایات است عبادات بدون نشاط و با خستگی انجام ندهید كه موجب سرخوردگی انسان از عبادت می شود باید در هر كاری نسبت به آن در خود شوق و علاقه ایجاد كنیم

[صفحه 216]

عبادت نیز باید توام با نشاط باشد و هدف از عبادت و بندگی صفای نفس و قلب است، عبادت اگر در حال كسالت و بی نشاطی انجام گیرد موجب كدورت قلب می شود و بهتر است انجام نگیرد.!

البته این نكته گفتنی است كه در بعضی موارد و كارها عدم توجه طرف مقابل موجب بی نشاطی است مثلا اگر دانش آموزان توجه به معلم نكنند و معلم احساس بی توجهی كند، سرد و بی نشاط می شود، یك سخنران هم همینطور است (مستمع صاحب سخن را بر سر شوق آورد) این حالت بی نشاطی در بچه ها هم پیدا می شود، فرزندان هدفشان در بیشتر اعمالشان جلب توجه پدر و مادر و بزرگترهاست مثلا اگر خوب درس می خوانند یا به اصطلاح حركات و اعمالی مثل نماز خواندن انجام می دهند، برای جلوه دادن خود است و باید در اعمال نیك او بزرگترها به ویژه پدر و مادر به او توجه كنند، تا تشویق شود و این كار بسیار اثر تربیتی در وی می گذارد.

البته این عامل بی نشاطی را باید با ایمان قوی از بین برد، معلم مومن به ارزش كار و مبلغ و سخنران معتقد به مبدا و معاد از بی توجهی دانش آموز و مردم نمی نالند و همچون پیامبران الهی در اعمال الهی خود بی نشاطی نشان نمی دهند چون هدفی والا را دنبال می كنند.

مرحوم الهی در ذیل این فراز (و نشاطا فی هدی) گوید:


همی بینی در آن دلهای آگاه
نشاطا فی هدی شوقا الی الله


چو یابد راه كوی دلبرش را
نشاط انگیز سازد خاطرش را


لقد آنست نارا جانب الطور
هدینی فی الدجی نور علی نور


اضاء العین فی عین الظلام
فیا بشریك من هذا الغلام


فوادی مهجتی نور الهداه
نشاط بهجتی عین الحیواه


تقر العین اذ راح المدام
و ماذا الراح بالشرع الحرام


بشارت باد مستان صفا را
بجان پویندگان راه وفا را

[صفحه 217]

به انوار الهدی للمتقینا
و اشراق یحب المحسنینا


و اعطاء لاصحاب الیمین
باكواب و كاس من معین


یكی را مست چشم یار كردند
یكی دردی كش خمار كردند


یكی را ناز جانان دار باید
یكی را نقش بیجان جان فزاید


یكی مست بتان لاله زار است
یكی مخمور چشم آن نگار است


یكی با آب جو در كار مستی است
یكی هشیار صهبای الستی است


تو شادی با می انگور بستان
چه دانی شادی ایزد پرستان


تو را زیبد نشاط آب و نانی
نشاط عشقبازان را چه دانی

[صفحه 219]


صفحه 216، 217، 219.